• خطبه ها
  • تلاوت يا ايها الانسان...
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

تلاوت يا ايها الانسان...

« 707»

(214) (و من كلام له (عليه ‏السلام) ) (قاله عند تلاوته‏ يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ) أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّةً وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَةً لَقَدْ أَبْرَحَ‏  

« 708»

جَهَالَةً بِنَفْسِهِ يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَى ذَنْبِكَ وَ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ وَ مَا آنَسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ أَ مَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمِكَ يَقَظَةٌ أَ مَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِكَ فَلَرُبَّمَا تَرَى الضَّاحِيَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ أَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِأَلَمٍ يُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْكِي رَحْمَةً لَهُ فَمَا صَبَّرَكَ عَلَى دَائِكَ وَ جَلَّدَكَ بِمُصَابِكَ وَ عَزَّاكَ عَنِ الْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِكَ وَ هِيَ أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكَ وَ كَيْفَ لَا يُوقِظُكَ خَوْفُ بَيَاتِ نِقْمَةٍ وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِيهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِي قَلْبِكَ بِعَزِيمَةٍ وَ مِنْ كَرَى الْغَفْلَةِ فِي نَاظِرِكَ بِيَقَظَةٍ وَ كُنْ لِلَّهِ مُطِيعاً وَ بِذِكْرِهِ آنِساً وَ تَمَثَّلْ فِي حَالِ تَوَلِّيكَ عَنْهُ إِقْبَالَهُ عَلَيْكَ يَدْعُوكَ إِلَى عَفْوِهِ وَ يَتَغَمَّدُكَ بِفَضْلِهِ وَ أَنْتَ مُتَوَلٍّ عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ فَتَعَالَى مِنْ قَوِيٍّ مَا أَكْرَمَهُ وَ تَوَاضَعْتَ مِنْ ضَعِيفٍ مَا أَجْرَأَكَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ وَ أَنْتَ فِي كَنَفِ سِتْرِهِ مُقِيمٌ وَ فِي سَعَةِ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ فَلَمْ يَمْنَعْكَ فَضْلَهُ وَ لَمْ يَهْتِكْ عَنْكَ سِتْرَهُ بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَيْنٍ فِي نِعْمَةٍ يُحْدِثُهَا لَكَ‏  

« 709»

أَوْ سَيِّئَةٍ يَسْتُرُهَا عَلَيْكَ أَوْ بَلِيَّةٍ يَصْرِفُهَا عَنْكَ فَمَا ظَنُّكَ بِهِ لَوْ أَطَعْتَهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ أَنَّ هَذِهِ الصِّفَةَ كَانَتْ فِي مُتَّفِقَيْنِ فِي الْقُوَّةِ مُتَوَازِنَيْنِ فِي الْقُدْرَةِ لَكُنْتَ أَوَّلَ حَاكِمٍ عَلَى نَفْسِكَ بِذَمِيمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَسَاوِئِ الْأَعْمَالِ وَ حَقّاً أَقُولُ مَا الدُّنْيَا غَرَّتْكَ وَ لَكِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ وَ لَقَدْ كَاشَفَتْكَ الْعِظَاتِ وَ آذَنَتْكَ عَلَى سَوَاءٍ وَ لَهِيَ بِمَا تَعِدُكَ مِنْ نُزُولِ الْبَلَاءِ بِجِسْمِكَ وَ النَّقْصِ فِي قُوَّتِكَ أَصْدَقُ وَ أَوْفَى مِنْ أَنْ تَكْذِبَكَ أَوْ تَغُرَّكَ وَ لَرُبَّ نَاصِحٍ لَهَا عِنْدَكَ مُتَّهَمٌ وَ صَادِقٍ مِنْ خَبَرِهَا مُكَذَّبٌ وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَهَا فِي الدِّيَارِ الْخَاوِيَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِيَةِ لَتَجِدَنَّهَا مِنْ حُسْنِ تَذْكِيرِكَ وَ بَلَاغِ مَوْعِظَتِكَ بِمَحَلَّةِ الشَّفِيقِ عَلَيْكَ وَ الشَّحِيحِ بِكَ وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِهَا دَاراً وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ يُوَطِّنْهَا مَحَلًّا وَ إِنَّ السُّعَدَاءَ بِالدُّنْيَا غَداً هُمُ الْهَارِبُونَ مِنْهَا الْيَوْمَ إِذَا رَجَفَتِ الرَّاجِفَةُ وَ حَقَّتْ بِجَلَائِلِهَا الْقِيَامَةُ وَ لَحِقَ بِكُلِّ مَنْسَكٍ أَهْلُهُ وَ بِكُلِّ مَعْبُودٍ عَبَدَتُهُ وَ بِكُلِّ مُطَاعٍ أَهْلُ طَاعَتِهِ فَلَمْ يَجْرِ فِي عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ يَوْمَئِذٍ خَرْقُ بَصَرٍ فِي‏  

« 710»

الْهَوَاءِ وَ لَا هَمْسُ قَدَمٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا بِحَقِّهِ فَكَمْ حُجَّةٍ يَوْمَ ذَاكَ دَاحِضَةٌ وَ عَلَائِقُ عُذْرٍ مُنْقَطِعَةٌ فَتَحَرَّ مِنْ أَمْرِكَ مَا يَقُومُ بِهِ عُذْرُكَ وَ تَثْبُتُ بِهِ حُجَّتُكَ وَ خُذْ مَا يَبْقَى لَكَ مِمَّا لَا تَبْقَى لَهُ وَ تَيَسَّرْ لِسَفَرِكَ وَ شِمْ بَرْقَ النَّجَاةِ وَ ارْحَلْ مَطَايَا التَّشْمِيرِ.


ص710

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است (در اندرز بمردم) كه آنرا هنگام خواندن يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ فرموده (س 82 ى 6) يعنى اى انسان چه چيز ترا فريب داد به پروردگار كريم خود (كه به دستورش رفتار نكرده نافرمانى نمودى): 1 دليل و برهان گناهكار مخاطب به آيه ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ نادرستترين برهانها است (زيرا اگر بگويد غَرَّنِي كَرَمُكَ يعنى كرم تو مرا مغرور ساخت، درست نيست چون مقتضى كرم كوشش نمودن در اطاعت و سپاسگزارى است نه معصيت و كفران، و اينكه نفرموده: ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ المُنتَقِمِ يعنى چه ترا مغرور نمود به پروردگارى كه انتقام مى‏ كشد، براى دانستن اينست كه پروردگار كريم را نبايستى نافرمانى نمود، و اگر بگويد: غَرَّنِي الشَّيّطانُ يعنى شيطان مرا مغرور گردانيد، باو پاسخ داده ميشود: آيا ما در قرآن كريم نگفتيم از شيطان پيروى ننمائيد كه او دشمن آشكار شما است، و اگر بگويد: غَرَّنى جَهْلِى يعنى نادانى مرا مغرور كرد، در جواب گفته ميشود: مگر پيغمبران را نفرستاديم تا احكام ما را بشما ياد دهند، خلاصه راه عذر بسته است) و فريب خورده‏اى است كه عذر او ناپذيرفته‏ترين عذرها است، بتحقيق براى نادان ماندن خود اصرار نموده است (به اين جهت لذّت و خوشى دنياى فانى را بر سعادت هميشگى و بهشت جاويد اختيار كرده است). 2 اى انسان، چه چيز ترا بر گناه كردنت دلير گردانيده، و چه چيز ترا به پروردگارت بغرور آورده، و چه چيز ترا به تباه كردن خويش مأنوس ساخته 3 آيا درد ترا بهبودى يا خواب ترا بيدارى نيست آيا بجان خود رحم نمى‏ كنى بآنچه بغير خويش رحم ميكنى 4 بسا شخص را در آفتاب ديده‏  

  ص 711

بر او سايه مى‏ افكنى، يا كسيرا به دردى گرفتار مى‏ بينى كه درد تن او را مى‏ سوزاند و از راه مهربانى بر او گريه ميكنى، پس چه چيز ترا بدرد (گناهان) خود شكيبا ساخته و بر مصيبتهايت توانا نموده، و از گريستن بر جان خويش باز داشته و تسليت داده، در حاليكه جانت نزد تو عزيزتر و ارجمندترين جانها است 5 و چگونه ترس شبيخون خشم خدا ترا بيدار نمى‏ كند و حال آنكه به نافرمانيهاى از او در راه‏ هاى قهر او افتاده‏اى، پس مداوا كن رنج سستى دل خود را بتصميم و كوشش (در اطاعت) و خواب غفلت ديده‏ات را به بيدارى، و خدا را فرمانبر و بذكر او مأنوس باش، و در حال رو گردانيدنت از او رو آوردن او را بخود تصوّر كن (و از راه انديشه بنگر) كه ترا بعفو و بخشش خود خوانده بفضل و كرمش مى‏ پوشاند و تو از او رو گردانيده بديگرى توجّه كرده‏اى، 6 پس خداوند بلند و برتر و توانا است (و با اين حال) چه بسيار كريم است، و تو پست و ناتوانى و چه بسيار بر نافرمانى او دليرى، و حال آنكه تو در پناه پوشش (عفو و بخشش) او اقامت گزيده‏اى، و در فراخى فضل و احسانش مى‏ گردى، و فضلش را از تو باز نداشته، و پرده (بخشش) خود را از (جلو گناهان) تو ندريده، بلكه در نعمت و بخششى كه براى تو پديد آورده يا گناه ترا كه پوشانده يا بلائى كه از تو دور گردانده يك چشم برهم زدن از لطف او دور نبوده‏اى (با اينكه در نافرمانى او مى‏ كوشى) پس گمان تو باو چيست اگر (دستور) او را پيروى كنى، 7 و سوگند بخدا اگر اين صفت (رو آوردن خدا بتو و دورى نمودن تو از او) در دو شخصى بود كه در توانگرى مساوى و در توانائى برابر بودند (و يكى از آنها تو بودى كه از ديگرى كه بتو رو آورده بود دورى مى‏ جستى) از خوهاى ناپسند و بدى كردارهايت بر زيان و بدى خود اوّل كسى بودى كه حكم مى‏ دادى (پس چگونه‏اى در برابر خداوند سبحان كه حكم تو بر بدى خود اوّل كسى بودى كه حكم مى‏ دادى (پس چگونه‏اى در برابر خداوند سبحان كه حكم تو بر بدى خود سزاوارتر است). 8 و بحقّ و درستى مى‏ گويم (كه در واقع) دنيا ترا فريب نداده، بلكه تو بآن فريفته شده‏اى، دنيا براى تو پندها هويدا ساخته و ترا بعدل و برابرى آگاه كرده، و به وعده‏ هائى كه بتو مى‏ دهد از قبيل رسيدن درد با ندامت و كم شدن توانائيست راستگوتر و وفادارتر است از آنكه با تو دروغ گفته يا ترا بفريبد، و بسا پند دهنده است آنكه تو او را متّهم مى‏ نمايى (از عبرتهاى آن پند نمى‏ گيرى و چون‏  

 ص712

بر خلاف خواهش نفس تو است بآن اهميّت نمى‏ دهى) و بسا خبر راست آنرا كه دروغ شمارى، 9 و اگر بخواهى دنيا را در شهرهاى ويران و خانه‏ هاى خالى بشناسى آنرا از راه اينكه ترا نيكو ياد آورنده و پند دهنده‏اى است مى‏ يابى مانند يار مهربان بر خود كه بخل دارد از اينكه ترا به تباهى رساند (پس از اينرو نبايد بگوئى دنيا مرا بفريفت، زيرا اگر دنيا ترا مى‏ فريفت عبرتهايش را از تو پنهان مى‏ ساخت، و اين فرمايش با كلام خداوند متعال «در قرآن كريم س 45 ى 35 وَ غَرَّتْكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا يعنى زندگانى دنيا شما را فريب داد» منافات ندارد، زيرا معنى فريب دنيا در واقع فريفته شدن بآن است، لذا مى‏ فرمايد:) 10 و خوب سرائى است براى كسيكه بان دل نبسته، و خوب جائى است براى كسيكه آنرا وطن (و محل اقامت هميشگى خويش) قرار نداده است، و نيك‏بختان اهل دنيا فردا (قيامت) كسانى هستند كه امروز از دنيا مى‏ گريزند (و شيفته كالاى آن نمى‏ شوند). 11 چون زمين سخت بلرزد و با هولها و سختيهاى آن قيامت محقّق گردد، و بهر دينى اهل آن و بهر معبودى پرستندگان آن و بهر پيشوايى پيروان آن ملحق شوند (در يك جا گرد آيند تا گفتار و كردارشان را وارسى نمايند) آن هنگام انداختن نظرى در هوا و آهسته قدم برداشتى در زمين در برابر عدل و داد خدا جزاء داده نشود مگر براستى و درستى (در آنروز هر امر بد و نيكى هر چند كوچك باشد هويدا گشته از آن باز پرسى ميشود) 12 پس چه بسيار حجّت و دليلى كه آنروز باطل و نا درست گردد، و عذرهايى كه شخص بآن متوسّل شده پذيرفته نشود، پس از كردار خود بخواه آنچه را كه بآن عذر ترا بپذيرند و حجّت تو برقرار شود (طبق دستور خدا و رسول رفتار كن تا از سختيهاى رستخيز رهائى يابى) و از آنچه تو براى آن باقى نمى‏ مانى (دنيا) بگير آنرا كه براى تو باقى مى‏ ماند (اطاعت خداوند خدمت بخلق) و براى سفر خود آماده باش، و ببرق نجات و رهائى (از سختيها) نظر افكن (كه از كجا زده و به كجا مى‏ رود) و پالان بر پشت شتران چيست و چالاكى ببند (براى سفر آخرت توشه و مركب تهيئه نما تا در راه نمانده بسختى بر نخورى).